19 January 2009

رهبرانقلاب مخملی درصدا وسیما!!

اولین باری که او را دیدم دریکی از همین شرکت های خیابان جردن بود که بیشتر برنامه های صدا و سیما خارج از آن مجموعه ی عظیم جام جم درچنین شرکت های فیلمسازیی ساخته می شود.
آن روز تصورم از او یک جوان خجالتی و باحال بود. او فارغ التحصیل رشته مهندسی صنایع از دانشگاه شریف است. برایم تعجب آور بود او با چنین مدرکی از چنین دانشگاهی که می تواند از هر دانشگاه درخارج از کشور بورس تحصیلی بگیرد با چنان علاقه ای از برنامه جدید خود صحبت می کند که درباره ی فوتبال است، برنامه ای به نام 90 !
درآغاز کارعادل فردوسی پور، هرگز تصورنمی شد او به یکی از مهمترین چهره های رسانه ای و ورزشی و حتی فرهنگی کشورتبدیل شود. او کلمات را به طور کامل و واضح تلفظ نمی کرد و بارها تپق می زد. بسیار خجالتی و مودب بود وضمناً کسی هم در ورزش ایران او را نمی شناخت. اما علاقه بی حد او به فوتبال و البته هوش و توانایی های دیگرش او را به جای رسانده است که به جرات می توان گفت یکی از ده چهره ی برترکشور است!
عادل فردوسی پور درقالب یک برنامه ی ورزشی اولین بار معنی یک برنامه ی زنده تلویزیونی را به نمایش گذاشت. اگرچه برنامه ای بود که ساعت یک شب پخش می شد واگرچه تمام آن بحث و جدل ها شبیه یک مجله ی زرد پر طرفداراست اما زیرساخت آن مایه هایی از یک مفهوم برتر دارد: دموکراسی!
اینکه مردم بتوانند از یک مدیر، حتی اگر رییس یک اداره ی کوچک دولتی باشد صراحتاً سووال کنند و به راحتی ازتمام خرابکاری های این مردان یقه سفید انتقاد کنند. دستاورد بزرگی است که گروه ها و افراد زیادی در رسیدن به آن ناکام مانده اند. فرودسی پور به همه ی ما آموخت که مردم می توانند نظر بدهند، می توانند انتخاب کنند و می توانند خلاف آنچه که درمجموعه عظیم رسانه های دولتی گفته می شود تصمیم بگیرنند. حتی اگر درباره ی موضوع به عقیده برخی، بی اهمیتی مانند فوتبال باشد. میلیون ها نفر بیننده ی برنامه ی او هستند و آنها خودشان بدون هیچ بمباران تبلیغاتی و بدون هیچ شکل فرمایشی در نظرسنجی هایش شرکت می کنند و انتخابات را به معنای مردمی آن نشان می دهند.
دربرنامه ی ورزشی او جناب آقای مدیرمحترم سازمان محترم ... بی تعارف و بدون نمایش های تکراری رایج درتلویزیون باید پاسخ دهد. اینجا جای دورغ گویی نیست چون ممکن است ناگهان مصاحبه ی خودش را که همین چند روز پیش جلوی تعداد بی شماری خبرنگار ضبظ شده بود برصفحه تلویزیون ببیند و زبانش بگیرد و به صحرای کربلا بزند. اما خب در میان این همه بیننده، قطعاً آدمهای باهوشی هم پیدا می شود که با طعنه به دروغگویی آن مدیرمحترم ادراه ی محترم با نهایت اعتراض بخندند و با خود زمزمه کنند که او هم مدیری از مدیران است و مشت نمونه ی خرواراست!
اما به هرحال زخمی هایی که او به مدیران محترم وارد کرده است بی پاسخ نباید بماند. درحالی که با تمام قوا از دولت فعلی حمایت می شود و هرانتقادی مخالفت با نظام خوانده می شود چطور عادل فرودسی پور آن جوان خجالتی و مودب که به هیچ یک از جناح های قدرت هم تکیه ندارد جرات می کند از مدیران دولت فعلی این چنین انتقاد کند. بنابراین باری دیگر خون شهداء و قداست نظام و ... سپردفاعی آقایان می شود و البته فراموش نکنیم مدیرشبکه ای که برنامه ی این جوانک از آن پخش می شود، پورمحمدی، پسرعموی وزیرسابق تر از سابق رییس جمهور است! و البته فراموش نکنیم پورمحمدی وزیرکشور سابق هم بدجوری کمر به دعوا بسته است. به هرحال برای حفظ نظام نباید گذاشت از سمت پورمحمدی ها این چنین آتشی بلند شود!!
اما البته نباید فراموش هم کرد که این جوان خجالتی و باحال برچند میلیون طرفدارخود تکیه دارد.

مطلب مربوط اینجا

14 January 2009

امروز

امروز شبکه بی بی سی فارسی از ساعت 17 به وقت تهران و 18 به وقت کابل شروع به کار می کند. هم اکنون تیزر برنامه های این شبکه پخش می شود. چون سایت بی بی سی غیرقابل دسترس برای بیشتر کاربران ایرانی است فرکانس دریافت این شبکه در زیر ذکر شده است. قسمت عمده مستند های این شبکه را مستند های حیات وحش تشکیل می دهد.

Telstar 12, 15 degrees West,
Transponder 10, 12.608 GHz (Horizontal polarisation)
Symbol rate: 19.28 Mbaud
Forward Error Correction (FEC): 2/3
Hot Bird 6, 13 degrees East,
Transponder 130, 11.11666 GHz (Vertical polarisation)
Symbol rate: 27.5 Mbaud
Forward Error Correction (FEC): 3/4

13 January 2009

فردا

فردا!

11 January 2009

اشتباه حامیان مردم غزه

این روزها عکس های تکان دهنده بسیاری از کودکان و کشته شدگان غیرنظامی مردم غزه دروب سایت ها و روزنامه ها دیده می شود. حتی تلویزیون جمهوری اسلامی حد و مرزهای رسانه ای را کنار گذاشته است و از نشان دادن این تصاویر ابایی ندارد. این همه خون و جسد های سوخته و پاره پاره شده و البته کودکان بی گناهی که درغزه قربانی می شوند حس اعتراض به این کشتار غیرانسانی را درهر فردی برمی انگیزد اما سووال این است که این حس تا کی درافراد برانگیخته خواهد شد؟
به سادگی می توان نتیجه گرفت که بمباران اذهان عمومی با این تصاویر تکان دهنده کمی به صورت غیر طبیعی افزایش یافته است. به این معنی که شاید بینندگان این تصاویر در روزهای اول ماجرا تحت تاثیر قراربگیرد اما ادامه این روند باعث خواهد شد که دیگر دیدن تصویر یک کودک خون آلوده غزه ای به یک عادت روزانه تبدیل شود و این تصویر تاثیر گذاری خود را ازدست بدهد. بزودی بینندگان به راحتی به این تصاویر نگاه می کنند وپس از یک حس همدردی گذرا به زندگی عادی خود ادامه می دهند. ما بزودی می پذیریم که مردم غزه را بصورت جسد ببینم و شگفت زدگی جسد خون آلود و تکه تکه شدن یک انسان در غزه به یک عادت روزانه تبدیل خواهد شد. تا چند روز دیگر وقتی شما به این تصاویر نگاه می کنید به یک هیجان زودگذر ازنوع دیدن فیلم های هالیوودی دست می یابید و همه چیز را فراموش می کنید. قسمت دردناک داستان این جاست که برخی از رسانه ها و افراد برای جلب حمایت بیشتر، تصاویر کشته شدگان سالهای قبل و شاید مردم عراق را چاشنی این نمایش خون و مرگ می کنند.
چنان انفجاراحساسات حامیان غزه آنان را فرا گرفته است که فراموش کرده اند نمایش این تصاویر بزودی امری عادی خواهد شد و فراموش کرده اند پیروی مطلق از احساسات ما را از سنجش های عقلانی دراین ماجرا دور خواهد کرد و با این احساسات کور درحقیقت ما کشتار غزه را به یک خبر تکراری و کهنه ی روزانه تبدیل خواهیم کرد و رهبران حماس را تشویق به خرج کردن خون مردم برای پافشاری در درستی عملکردشان می کنیم.
تجربه در ایران ثابت کرده است بهره برداری از احساسات عمومی به صورت مقطعی دست آورد هایی دارد اما در درازمدت تاثیر خود را از دست می دهد. همانطور که مردم ایران در گذشته از دیدن تصاویر روزانه ی قربانیان فلسطینی درشبکه های تلویزیونی هیچ حسی پیدا نمی کردند، اشتباه رسانه های عمومی و حامیان مردم غزه در نمایش بی حد و مرز این تصاویر تاثیر خود را بزودی از دست می هد.
تمام مطبوعات غرب و شرق، تمام گروه ها و تمام جنبش های مردمی تیغ خون آلوده ارتش اسراییل را می بینند اما چشم برخودخواهی رهبران حماس بسته اند.
حمایت از مردم غزه به یک پز روشنفکری تبدیل شده است و به زودی خواهیم دید که چگونه این پز روشنفکری دستاویز طراحان لباس و مد و غیره خواهد شد!!
حامیان مردم غزه که احتمالا بسیاری از آنها اطلاعاتی درمورد چگونگی آغاز این فاجعه انسانی هم ندارند، چند صباحی است در زندگی عادی خود بهانه ای برای بروز احساساتشان پیدا کرده اند و هیچ صدایی دیگری را نمی شنوند.
حتی اگر این سیل احساسات عمومی باعث خاموشی آتش جنگ شود چه کسی می تواند تضمین دهد غزه دوباره زیر چکمه های ارتش اسراییل خرد نخواهد شد؟ همه ما فراموش کرده ایم چند ماه پیش خیابان های غزه مملو از کشته شدگان انفجارهای مدعیان قدرت در غزه بود. همه ما فراموش کرده ایم گاهی خودخواهی و استبداد رهبران کشورهای خاورمیانه چگونه مردم شان را به خاک وخون کشیده است. آیا کسی از خود پرسیده است برندگان انتخابات عمومی حق تصمیم گیری برای جان مردم کشور خود را هم دارند؟
آیا مردم غزه می توانند همانطور که مردم آمریکا جرج بوش را برای فدا کردن جان سربازان آمریکایی مورد انتقاد قرار دادند، رهبران حماس را برای شروع این بازی مرگبار مورد انتقاد قرار دهند؟

07 January 2009

... فقط یک بار زنگ می زند

روزهای بین کریسمس و سال نو مسیحی چیزی شبیه نوروز خودمان است و به قول خودمان همه چیز تق و لق است! البته استثناهایی هم وجود دارد. دریکی از همین روزها ساعت شش صبح سرد لندن که معمولاً همه زیر لحاف پناه گرفته اند زنگ خانه ی ما زده شد. هراسان و خواب آلود درحالیکه فاصله نه چندان طولانی زیر لحاف تا در خانه را چیزی نزدیک یک سال درسرمای قطبی طی کردم و دستگیره ی آهنی یخ زده در را پایین کشیدم و سرمای کشنده صبح سرد لندن وارد راهرو شد، مردی جلوی در ایستاده بود!!
کات
زمانی که با شور و ذوق فراوان صبح روزهای گرم تابستانی فارغ از هشت ساعت مجسمه شدن روی نیمکت های مدرسه دریکی از دو شبکه تلویزیون خودمان( شبکه دو) انیمیشن ساده و جذابی انگلیسی پخش می شد:
پت پستچی...
پت پستچی با ماشین قرمز خودش و گربه ی کوچکش در شهرک کوچکی می چرخید و نامه ها و بسته های را به مقصد می رساند. این تمام داستان آن انیمیشن جذاب بود. او چنان وظیفه خود را با علاقه انجام می داد که هر بیننده ای را مجبور به دیدن این داستان تکراری می کرد. تمام ساکنین شهرک، او را می شناختند و او هم با آنها گپ و گفتگو می کرد. گاهی هم گره از مشکلات کوچک آنها باز می کرد.
کات
مردی که جلوی در بود دماغ بزرگی داشت عینکی جلوی دماغش سنگینی می کرد و یک ماشین قرمز رویال میل بریتانیا هم پشت سرش ایستاده بود. فقط پت پستچی ما، در آن هوا که توصیفش به کمال گفته شد با شلوارک ایستاده بود و به محض اینکه من در را باز کردم کریسمس را تبریک گفت، حالم را پرسید و بسته ای را تلپ به دستم داد.
آن بسته یک دوربین ناقابل جی 9 کنن بود با تمام متعلقاتش که ما چند روز پیش در آمازون سفارش داده بودیم!
پت خداحافظی کرد و رفت بدون اینکه حتی یک امضاء کوچک بگیرد یا اینکه حتی بپرسد که بسته درست است یا نه، اسم من را حتی نپرسید اما حالم را پرسید عوضش!!
کات
ماه پیش تیتر روزنامه ها خبر از احتمال اخراج 50 هزار کارمند رویال میل بریتانیا می دادند. یعنی 50 هزار پت پستچی کار خود را ازدست خواهند داد. دیگر اداره دولتی پست بریتانیا قادر به مقابله با مشکلات مالی نیست و احتمالاً رویال میل به شرکت های خصوصی مثل دی اچ ال یا تی ان تی واگذار خواهد شد.
علت؛ مردم دیگر تمایلی به تبادل نامه های کاغذی ندارند و درعوض بسته بیشتر ارسال می شود. رویال میل تجربه ای در انتقال بسته های بزرگ امانتی ندارد!!
پستچی فقط یک بار زنگ می زند!

03 January 2009

انسان و طبیعت








ریچموند پارک - لندن



این پارک حیات وحش در شهر لندن قراردارد. حیوانات درکنار انسان ها زندگی عادی خود را ادامه می دهند و مردم نیز از تماشای حیات وحش لذت می برنند. درست از میان این پارک خیابان های شهر عبور می کند اما مردم آموخته اند که چگونه حقوق گوزن ها برای عبور از خیابان را رعایت کنند.