14 January 2008

آن شب برف بارید

پرده اول: بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
برای بار چندم به او زنگ زدم: اوضاع چطوره؟ چیزی برای خوردن داری؟
از جواب هایش معلوم بود چقدر کلافه شده است. شب قبل از رفتن ، برای گرفتن ساک چرخ دارش به خانه یمان آمد. خیلی خوشحال بود که پس از چندین بار درخواست بالاخره با ویزای او موافقت شده است. سرانجام توانسته بود ثابت کند در انگلیس نخواهد ماند و پس از تمام شدن مدت ویزایش آنجا را ترک خواهد کرد. چون او یک ایرانی است!
صبح آن روز با هواپیمایی ایران ایر به مقصد لندن پرواز داشت. اما دست سرنوشت چیز دیگری را رقم زد. چون آن شب در تهران برف آمد!!!

پرده دوم: بسیار سفر باید تا سوخته شود خامی!
صبح آن روز برف همه جا را سفید کرده بود و تجربه می گفت بی خودی به خیابان نزن که ساعت ها باید منتظر وسیله ی نقلیه بمانی! خبری نیست همه جا تعطیل است!!!
آن شب باید مجموعه مستندی که حاصل یک سال تلاش ما بود پخش می شد. سفرهای بسیاری انجام داده بودیم تا بتوانیم این مجموعه را بسازیم . گیلان ، خوزستان ، فارس ، گلستان ، آذربایجان غربی ، کردستان و سرانجام سیستان . حیف که مجید رفته بود و نمی توانست کار نهایی را از تلویزیون ببیند. در تیتراژ قسمت اول مجموعه، از کمک هایش تشکر کرده بودم. روز قبل حسابی خبر رسانی کرده بودم. عده ی زیادی منتظر پخش فیلم بودند. یعنی کسانی که برای محیط زیست این مملکت تلاش های زیادی می کنند. سایت انجمن مستندسازان هم خبر را درج کرده بود.
محیط بان پارک ملی بختگان وقتی خبر پخش این مجموعه ی مستند را شنید با خوشحالی گفت فردا شیفت نخواهد رفت و مرخصی می گیرد. چون پاسگاه محیط بانی جایی بود که هیچ کانال تلویزیونی را نمی گرفت.
بالاخره امشب بعد از یک سال قرار شد از شبکه ی اول پخش شود. تجربه ی تلخی به من می گفت به برنامه ریزی های صدا و سیما اطمینان نکن! یک بار دیگر زنگ بزن و تایید نهایی را بگیر. چند ساعت بیشتر به زمان پخش برنامه باقی نمانده بود. محبوبه با سماجت سری به وب سایت صدا وسیما زد. اما در کمال تعجب هیچ جا خبری از پخش مجموعه وجود نداشت و به جای آن مستند تکراری دیگری در جدول پخش آن شب به چشم می خورد! فوراً به مرکز مستندسازی سیما زنگ زدم آنها هم خبر نداشتند. درتماس تلفنی بعدی گفتند به علت نزدیکی به ماه محرم فعلاً پخش نمی شود!!!!
آن شب برف می آمد... و وقتی برف می آید چقدر دلتنگی های آدم زیاد می شود.

پرده سوم: بسیار سفر باید تا کشته شود خامی!!
فردا صبح تلفن زنگ زد. مجید بود. پرسیدم: لندن هستی؟ اونجا هم برف می باره؟
گفت: توی فرودگاه امام خمینی هستم!! تمام روز گذشته رو اینجا گذروندیم. پروازها بخاطر بارش برف کنسل شده!!
بیچاره می خواست یک هفته لندن بمونه. ژانویه هم بلیت پیدا نمی شد. ایران ایر هم به اون بلیت هما کلاس فروخته بود و یک میلیون ونیم برای رفت و برگشت لندن پول گرفته بود!!!! اما اینکه هما کلاس چه صیغه ایه؟ فکر کنم از همان کلمات خاص هم وطنانمان باشد که روزهای بحرانی خلق می شود و کاربرد فراوانی هم دارد!
فردا هم خبری از هما کلاس نشد و دوست ما در فرودگاه امام خمینی روز را به شب رساند. پرسیدم چرا برنمی گرد؟ گفت چون مهر خروجی توی پاسپورتش خورده واز ایران خارج شده.
گفتم: یعنی تو الان نه توی ایرانی نه توی انگلیس. با دلخوری گفت: فکر می کنم.
خبرهای عجیبی از فرودگاه امام خمینی به گوش می رسید. اینکه وسایل فرودگاه زیر برف مدفون شده است و چمدان های مسافرین زیر برف خیس شدند. یا اینکه یک هواپیمای خارجی توی برف شدید فرود آمده است اما اتوبوس های فرودگاه نمی توانند بروند پای هواپیما و مسافرین را بیاورند!!!
یا قمربنی هاشم...
به هر حال برف خطرناک است!
آن شب هم دوست بیچاره ما توی نمازخانه یا روی زمین فرودگاه شب را صبح کرد. روز دوم همه ی هواپیماهای خارجی پرواز کرده بودند و پسرخاله بنده هم با پرواز ترکیش ایرلاین به ترکیه رفت . البته باید توجه کرد که چند کیلومتری از خاک ترکیه داخل اروپا قرار دارد و جای تعجب نیست که هواپیماهای ترکیه در برف پرواز کنند و هواپیماهای ایرانی نتوانند پرواز کنند! راستی یک سووال احتمالاً فرودگاه های اروپا شمالی و روسیه و کانادا زمستان ها تعطیل هستند؟ نه ؟!؟
صبح روز سوم از او پرسیدم برای غذا چی می خورد؟ و تازه فهمیدم در این مدت از ساندویج های 15 هزار تومانی بوفه فرودگاه شکمش را سیر می کرده است!!! گفتم: می خوای برات آب و غذا بیارم. گفت: تو رو اینجا راه نمی دن. باید ویزا داشته باشی یا بلیت هواپیما. از طرفی تا فرودگاه هم 15 هزارتومن کرایه تاکسی هست و یک ساعت و نیم هم طول می کشه! گفتم: چرا دوباره وارد ایران نمی شی؟ گفت: اون وقت اگه دوباره بخوام بیام اینجا باید خروجی بدم. گفتم: خب بده 25 هزار تومن می دی اما 15 هزار تومن ساندویج نمی خری. گفت: البته بعد از اینکه 15 هزار تومن کرایه ماشین دادم تا به شهر برسم!!! گفتم: خب حالا چی کار می کنی؟ گفت: منتظر می مونم!
خلاصه بد وضعی بود. بیرون اتفاق بدی داشت می افتاد باز هم برف می بارید!!!

پرده آخر: مردی بدون ملیت!!!
توی تاکسی بودم دو روزی بود که برف قطع شده بود. به فکر این بودم که چه طوری باید از آدمها معذرت خواهی کنم.
ببخشید که خبر اشتباهی بهتون دادم! ....
ببخشید که اون شب پای تلویزیون کاشته شدید... نه ! ببخشید که بازهم سرکارتون گذاشتم..... یا ببخشید که با صدا و سیما کار می کنم... دفعه بعد که خواست پخش بشه بهتون نمی گم یا نه می گم ؟ ...ببخشید که اینجا ایرانه... ببخشید خب اینجا ایرانه دیگه ما هم ایرونی هستیم. متوجه راننده شدم که با تعجب توی آینه به چشم های اشک آلود من زل زده بود.
با خودم گفت: ای بابا تو هم چقدر سرتقی ها!
راننده رادیو را روشن کرد. گوینده گفت که جبهه هوای سردی در راه است و مطالبی هم درباره ی فرودگاه امام خمینی گفت. یاد مجید افتادم. بیچاره سه روز از یک هفته سفرش توی فرودگاه گذشت. احتمالاً فقط وقت کرده مترو لندن را ببیند. ناخودآگاه خندیدم. بیچاره راننده با تعجب توی آیینه منو نگاه می کرد!!!
نگاهی به بیرون کردم....ا.. داشت برف می آمد. رادیو خبر داد که پروازهای خارجی به فرودگاه امام لغو شده است. دقیقاً همان موقع مجید بیچاره در ترانزیت لندن حضور داشت و از مرز رد شده بود الان اون نه در ایران بود نه در انگلیس!!!
خبر بعدی، برکناری رییس فرودگاه امام خمینی بود و به دنبال آن سخنگوی هواپیمایی جمهوری اسلامی با لحن تندی از رسانه ها انتقاد می کرد که این یک خبر معلومی است چرا اینقدر شلوغ می کنند و با آبروی آدمها بازی می کنند! (چقدر تکراری کاش راننده کانال رادیو را عوض کند) چرا با آبروی کسانی بازی می کنید که برای این مملکت زحمت کشیده اند! کشور ما به این حرفها احتیاج ندارد. کشور ما به چیزهای دیگری احتیاج دارد...
نجاست
نجاست فقط با آب پاک می شود.
آرزوی من زود برآورده شد و راننده کانال رادیو را عوض کرد. گویا برنامه ی احکام رادیو قرآن بود.
توی صندلی لم دادم و به بارش برف خیره شدم. با خودم گفت: خوبه که جای مجید نیستم چون حداقل الان ملیتم معلومه. من ایرانیم!!!

پانوشت: از دوستانی که در این مدت نگران دست به تایپ نشدن من بودند سپاسگذارم!

3 comments:

Anonymous said...

Shahriare khoob salam
bezar ye chizi begam ke khoone khodeto kasif nakoni bishtar.
man motmaenam ke avamele foroodgah kootahikardan hade aghal tebghe ahkame eslami be ebno sabil ha az beytol mal pool ta'alogh migire ama nokteyi ke mikham begam ine ke inja montreal yeki az barf khiz tarin o sard tarin jahaye donya ke sali 8 mah barfo daran too avalin barfe zemestoonie emsal chonan ghafelgir shodan ke foroodgahe aslishoon john troudeu ye hafte tamame parvazash cancel shod va daghighan sahne hayi az TV pakhsh shod ke az foroodgahe taze tasise imam didim.
inja ham mellat gir karde boodan va service dorosti beheshoon dade nemishod.. tanha chizi ke dasteshoon ro gereft ozr khahie masoolin bood!
inja ham ta ye hafte hich kas nemidoonest avalin parvaz key gharare anjam beshe..
inja ham az in chiza hast..
kheyli siah negah kardan ham khoob nist..
siahi hame ja hast.. khoobe adam donbale sefidia begarde.. man nemigam haghnadari shaki bashi chera .. hagh dari chon kari ke barash koli azhmat keshidi pakhsh nashod.. ama ino faghat be hesabe melliatet nazar ... hame ja az in bi barnamegi ha hast
.. khosh halam ke dastbe ghalam shodi dobare
shado khorsand bashi

Anonymous said...

man hamishe fekr mikardam alman yeki az monazzam tarin keshvar haye donyast va joori barnamerizi mikonan ke moo la darzesh nemire vali vaghti oomadam inja didam ke doroste inja mitooni sa'atet ro ba vaghte residane otobus be istgah tanzim koni vali bazi vaght ha ham bi barnamegishoon hatta asabe irani ha ro ham khord mikone. man ba behnam movafegham. man ham midoonam che ghadr too iran az chizaei ke ekhtiaresh be daste khodetoon nist zarbe mikhorin vali baz ham nemishe hame chi ro be gardane keshvaremoon bendazim. rasti shoma baz ham kheili khosh shansin ke harfatoon ro mishe az shabakeye aval shenid in tor fekr nemikonin?

Anonymous said...

in commentat pedare maro dar avorde . yeki az badbakhtyaye man to zendegi comment gozashtan vase toe. har dafe ya bambol dar myare .
dar morede adame modiriat to keshvar ke dige asan fek mikonam chizi namonde bashe ke begim . che hajat be bayan ast?
yekam zod zod ham up koni koli mamnon mishim . ghalameto kheyli dost daram .
vala dar morede talebi nejad ham na . mon yaro man nabodam . insotio to daneshgah vaghti mojrye barnamE bodam ke talebi nejad mehmonesh bod dadam