خیلی مواقع در ایران کوتاه می آمدم. سعی می کردم در برخورد با افراد مسایل را با آرامش حل کنم. همیشه از دعوا و مجادله خودداری می کردم. باید اعتراف کنم بیشتر مواقع هم بازنده بودم و طرف همیشه حس آدم های پیروز را داشت! برایم مهم نبود. چون فکر می کردم کار درست را من انجام داده ام.
اینجا آدم ها همه کوتاه می آیند. تو هیچ وقت بازنده نیستی و البته هیچ وقت هم همان حس برنده بودن واقعی برای انتخاب راه درست را هم نداری!! اینجا اگر کسی کوچکترین تماسی با تو داشته باشد به سرعت معذرت خواهی می کند. قبل از اینکه بتوانی تصمیم بگیری که چطور واکنش نشان بدی!
اما این روزها به یه سووال عجیب فکر می کنم آیا من در ایران اشتباه نمی کردم؟ وقتی آنجا همه یاد گرفته اند حق شان را بگیرند چون کسی حق شان را نخواهد داد، واقعا آیا من اشتباه نمی کردم؟ شاید برای همین است که خیلی ها در ایران قدم به قدم جلو می آمدند و هیچ حقی برای من قائل نمی شدند و شاید برای همین همیشه عقب نشینی می کردم و جایی شروع به دفاع می کردم که دیگر شکست خورده بودم و هیج حقی برای بازپس گیری نداشتم. فکر کنم اگر دوباره به ایران برگردم طور دیگری زندگی خواهم کرد.
30 October 2008
برای خودم
at
3:41 PM
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
1 comment:
in haman vijegie tatabogh ba mohite ke ensanha kheili behtar az sayere mojoodat mitoonan azesh estefade bokonan, ageh dar moghiathaye mokhtalef, raftare moshabeh neshoon bedim ke karemoon sakhte ast.
Post a Comment