15 October 2007

به مناسبت حرکت جمعی وب لاگ نویسی در 15 اکتبر2007

تقریباً ده سال پیش در بازگشت از سفر ارمنستان و مدتها دوری از وطن، مسیرمان به گردنه ی حیران رسید. جایی که واقعاً زیبایی وطن را حس کردم و نا خودآگاه سرشار از لذت غیر قابل وصفی شدم. همسفرم توضیح داد که چنین طبیعتی در اتریش نیز وجود دارد و نا خودآگاه بر لبهای شما لبخند می آفریند!
تقریباً دوسال پیش بود که متاسفانه دوباره گذرم به گردنه ی حیران خورد! تاسف فراوان از دیدن تصاویر باور نکردنی. جنگلهای تخریب شده، کشتزارهای نامنظمی که انگار در قلب جنگلها وصله ناجوری بودند. دیگر خبری از جنگلهای انبوه و سرسبز حیران نبود و درست مثل اینکه بیماریی کچلی سر پسر بچه ای را تا می تواند لخت و بی ریخت کند! هوای گرم و دم کرده به جای لطافت و نم رقصان در آسمان، هر مسافری را وادار می کرد سریعتر آنجا را ترک کند. اما درست یک متر نه بیشتر، یک متر آن طرف سیم خاردارها که خاک جمهوری آذربایجان شروع می شد تصاویر زیبای سالهای پیش هنوز زنده بودند. جنگلهای انبوه با درختان تنومند پر برگ و سرسبز!
عجیب است شنیده بودم فساد مالی در آذربایجان بیداد می کند و شما می توانید با پول و رشوه هر کاری بکنید!!!
آنان که کلاردشت را سالها پیش دیده بودند، دیگر حاضر نیستند چهره ی زشت امروزی آن را تحمل کنند. کوهنوردانی که در جنگلهای دره ی سه هزار راهپیمایی کرده بودند جاده های عریض و بی سر وته امروزی در این دره را باور نمی کنند. دیدن بولدیرزهایی که در روی تپه های جنگلی به شیوه مهندسی جهاد سازندگی درختان را سرنگون می کنند و راه باز می کنند و به بن بست می رسند و دوباره مسیر دیگری را باز می کنند واین آزمون و خطا دردناک آنقدر ادامه می یابد تا سرانجام مقصد و مبدا راهی به هم وصل شوند، چندان عجیب نیست!!!
راههای روستای که دل کوهها را می شکافد و برای ده خانوار روستایی میلیون ها تومان هزینه می شود، خبر از پدیدار شدن ویلاهای ییلاقی و اتومبیلهای گران قیمت خارجی می دهند. بیچاره دهقانی که به جستجوی تمدن گام بر این جاده ها بگذارد و سرآغاز آن را جستجو کند!!!
یادتان هست در کودکی از شنا کردن در خزر چه لذتی می بردیم؟ فکر می کنید دیگر کسی جرات شنا در این فاضلاب را داشته باشد؟ اما باکی نیست کشور ما به سرعت در حال توسعه است. سدهای زیادی ساخته می شود. پتروشیمی و پالایشگاه و جاده های تهران به شمال زیادی از میان کوهها و جنگلها عبور خواهند کرد. اگر چه من همچنان فقیرتر و فقیرتر می شوم!!!
سالها پیش بعد از تحریم های اقتصادی و یک جنگ طولانی، محیط زیست این کشور دغدغه ی فکر کسی نبود و امروز هم پس از طی یک چرخه ی باطل دوباره به ابتدای راه رسیدیم و محیط زیست هم نمی تواند دغدغه ی فکری کسی باشد! مرگ تدریجی ما ناشی از هوای آلوده ی تهران کیفر کوته فکری های ما و اندیشه ی بیمار و تنبل ماست! کیفری که باید به علت خیانت مردم کشورمان به زمین، مادر اصلی همه ی ما پرداخته شود!
درسال گذشته پروژه مجموعه ی مستند تالاب های ایران را آغاز کردم ، برای دینی که به طبیعت کشورم حس می کردم و اکنون به آخر راه رسیده ام، افسوس می خورم که ای کاش این مناظر را ندیده بودم تا سالها بعد ندانم که چه بر سر آب و خاک این مملکت آمده است!
انگار ما هم در قافله ی یک واقعیت ناخوشایند عقب نمانده ایم و تا می توانیم در تخریب خانه خود تلاش می کنیم! امروز وقتی به محیط زیست فکر می کنم دلتنگی عجیبی قلبم را فرا می گیرد!

No comments: