30 October 2007

واقعیت یک لیس یا لیسیدن واقعیت!

صحنه های سیاه و سفید از شکار فک توسط یک مرد اسکیمو روی پرده نمایش داده می شد. مرد اسکیمولاشه ی فک را با چاقویش تکه تکه کرد و سپس چاقویش را که آغشته به خون فک بود به دهان کشید و انگار از خوردن خونش لذت زیادی برد.
ابراهیم مختاری فیلم را نگه داشت و گفت: همین جاست، یکی از زیباترین پلان های فیلم نانوک شمالی اثر فلاهرتی.
وقتی حرفهایش تمام شد محمد تهامی نژاد گفت می خواهد موضوعی را در مورد لیس زدن چاقوی اسکیمو توضیح دهد. او خاطره ای را از برادران امیدوارتعریف کرد. برادر بزرگتر فاجعه ای را که در سفرشان به قطب پیش آمده بود برای تهامی نژاد نقل کرده بود. اینکه وقتی داشتند از همین نوع شکار فک فیلمبرداری می کردند متاسفانه سگ اسکیموها سه پایه دوربین را لیسیده بود. البته سه پایه دوربین فلزی بود و این لیسیدن منجر به بریدن لایه رویی زبان سگ شده بود! چاره ای نبود باید زبان سگ را که طبیعتاً در سرمای قطب به فلز چسبیده بود به هر روشی جدا می کردند!!!
تناقض پیش آمده بین حقیقت و واقعیت نمایش داده شده در یک فیلم مستند، آن هم یکی از شاهکارهای مستند جهان، مختاری را وادار کرد تا از این صحنه ی فیلم فلاهرتی به نوعی دفاع کند. اینکه شاید گرمای خون فک تازه کشته شده باعث شده است که چاقو به زبان اسکیمو نچسبد. اما خود او نیز معترف بود که پاسخ قاطعی در این مورد ندارد.
جالب است که بدانید این موضوع در کارگاه مستند بازسازی پیش آمد. یعنی موضوعی که امروزه آفت سینمای مستند ما شده است. اگر روزی فلاهرتی مجبور به بازسازی برخی از صحنه ها در فیلمهای مستند ش شده است و گاهی نیز این بازسازی ها با جزییات واقعی حوادث منطبق نیست شاید به دلیل کمبود امکانات آن دوره در ضبط تمام واقعیت های موجود بوده است. البته باید در نظر داشت که فیلمی مانند مرد آرانی فی نفسه یک مستند بازسازی شده است؛ چرا که به نمایش زندگی مردم جزیره ای در گذشته می پردازد.
اما موضوعی که به عنوان آفت سینمای مستند ایران ذکر شد. در حقیقت استفاده از صحنه های بازسازی شده بی شمار با دکوپاژ و میزانسن تعیین شده توسط کارگردان است. نسبت این بازسازی ها به پلانهای واقعی، در برخی از فیلمهای مستند ایرانی به قدری زیاد است که نام مستند داستانی در مورد این فیلمها اختراع شده است!! ولی تاکنون کسی سئوال نکرده است که چطور یک فیلم می تواند هم داستانی باشد هم مستند! درحالیکه فیلمهای داستانی بسیاری وجود دارند که در ابتدا فیلم نوشته ای به شما تذکر می دهد: داستان این فیلم واقعی است! و طی مشاهده این فیلم شما مطمئن هستید که یک فیلم داستانی را مشاهده می کنید یعنی پلانهای این فیلم همان اتفاق واقعی نیستند بلکه بازسازی آن اتفاق واقعی اند که در گذشته رخ داده است. اما وقتی شما یک فیلم مستند می بینید، انتظار می رود پلانها ثبت زمان وقوع حادثه بدون میزانسن تعیین شده کارگردان باشند و فقط کارگردان در موارد فنی مانند قاب بندی، حرکت و زاویه دوربین و امثال این ها تاثیر گذاشته است. البته بدیهی است؛ در مواردی برای بیان اتفاقاتی که در گذشته رخ داده است یا واقعیتی که با دلایل مستند، پیش بینی می شود در آینده رخ دهد می توان از بازسازی صحنه ها در فیلم مستند استفاده کرد؛ به شرطی که بیننده متوجه شود این صحنه ها بازسازی واقعیت هستند نه خود واقعیت!
باید قبول کرد، فریب بیننده در القاء اینکه تمام صحنه ها یک فیلم، مستند هستند خیلی ساده تر است تا تمایز صحنه های مستند از صحنه های بازسازی شده. اما در حقیقت این توانایی یک فیلمساز مستند است که در بیان واقعیت به بیننده دروغ نگوید. درحالیکه در ایران معمولاً انتظار می رود تاثیر کارگردان مستند ساز در دکوپاژ ظریف صحنه ها و حتی بازی گردانی کاراکترها دیده شود و گواه این مطلب انتخاب مستندهای بازسازی شده به عنوان بهترین ها در جشنواره های ایران است!!! درحقیقت ما با مستندهای داستانی به بیننده درباره ی واقعیت ها دروغ می گوییم و این کار بسیار خطرناک است. چرا که اگر بیننده ها اعتماد خود را به مستندهای ایرانی از دست دهند دیگر هیچ داستان مستندی قابل بیان نیست. یک نمونه خطرناک از این نوع بازسازی ها در دوران جنگ ایران وعراق پیش آمد؛ یعنی زمانی که یک تلویزیون ایتالیایی فیلمی از جنگ نمایش داد. در این فیلم مستند، سربازان ایرانی به وضع فجیعی اسرای عراقی را می کشتند یا آنها را از دو طرف به ماشین می بستند و از وسط پاره می کردند!!! این فیلم به ظاهر مستند بود و بسیار تاثیر گذار. اما با کمی تحقیق معلوم شد این فیلمها جعلی هستند. یعنی اینکه در یک فضای کاملاً واقعی بازیگران به ارائه نقش پرداخته اند و با مونتاژ درکنار صحنه های مستند جنگ، یک مستند دروغین اما خطرناک درست شده بود! البته فیلمهای دیگری نیز از این دسته وجود دارند مثلاً سفر چند جوان اروپایی به جنگلهای آمازون و برخورد آنها با قبایل آدمخوار و اتفاقات بعدی. ازقضا این فیلم هم توسط ایتالیایی ها درست شده بود!!!
حال این سئوال پیش می آید که اگر ما اینگونه فیلمهای مستند داستانی را که شامل حجم عظیمی از صحنه های بازسازی هستند به عنوان فیلم مستند بشناسیم چگونه می توان به صداقت مستندسازان پی برد که واقعیت های اتفاق نیفتاده را بازسازی نکرده اند و به عنوان فیلم مستند به خورد بیننده نداده اند؟
مستندسازان بزرگ نیز به درستی به این سئوال پاسخ نمی دهند و ترجیح می دهند ژانر مستند داستانی را بپذیرند. اما گاهی کارگردانان بزرگی مانند ورنر هرتزوگ برای رهایی از این پرسش بی پاسخ خط بطلان بر همه چیز می کشند. چنانکه او در آخرین اظهارنظرش درباره ی سینمای مستند به صراحت گفته است: واقعیت عینی مزخرف است. این مفهومی حتی در ریاضیات وجود ندارد!
ابراهیم مختاری صحنه های از فیلم مستندش به نام زعفران را نشان داد. دختری درحالیکه بوته زعفران را به دست داشت از پله ها پایین می آید از مقابل دوربین عبور می کند و در حالیکه پدر و مادرش هریک در گوشه ای از حیاط درحال قالی بافی هستند به اتاق روبرو می رود و بوته را میان ده ها بوته ردیف شده، با نظم خاصی قرار می دهد. صحنه بسیار زیبا و شاعرانه است اما مختاری توضیح داد که تمام این صحنه بازسازی شده است! یعنی اینکه این واقعیت احتمالاً به این زیبایی و شعرگونه اتفاق نمی افتد!
مختاری توضیح داد که وقتی این فیلم به جشنواره دو ریئل فرانسه که یکی از معتبرترین جشنواره های مستند جهان است راه پیدا کرد؛ کسی فیلم را تحویل نگرفت! در عوض فیلمهایی مورد توجه قرار گرفتند که مملو از مصاحبه و صحنه های واقعی با دوربین روی دست بودند!!
مختاری و تهامی نژاد به خوبی می دانند فیلم مستند یعنی چه اما متاسفانه همین اساتید وقتی به کرسی داوری می نشینند گرفتار میزانسن ها و دکوپاژهای صحنه های بازسازی شده می شوند. چرا که این یک عرف حرفه ای شده است و اینگونه فیلمهای مستند بازسازی شده از پیش تقدیر شده هستند. شاید به همین دلیل مستندسازان حرفه ای ما می ترسند که به آثار آنان مستند گزارشی اطلاق شود و کلمه ی گزارشی این قدر ناپسند شمرده می شود. مطمئناً اگر مایکل مور فیلمهایش را در ایران ساخته بود یا از گرسنگی می مرد یا از سرزنش پیشکسوتان این حرفه خودکشی می کرد. به همین دلیل است که فیلمهای مستند ایرانی کمتر به بازارهای جهانی و شبکه های تلویزیونی جهان راه پیدا می کنند. زیرا این فیلمهای مستند گزارشی و یا حیات وحش هستند که بیشترین بیننده را دارند؛ سبکی که در ایران مورد بی مهری قرار گرفته است و بنابر یک عادت بیست و هشت ساله فیلمهایی مورد توجه هستند که به جشنواره های جهانی راه پیدا کنند حتی به قیمت دروغ گفتن به تماشاچی!
هرتزوگ معتقد است)) فکت ها واقعیت را تشکیل نمی دهند. قواعد راهنما برای فیلمسازان و مخاطبان شبیه هم هستند و شاید غایت قدرت سینمای مستند باید به سادگی جستجوی خالص برای واقعیت باشد.))
شاید بتوان نتیجه گرفت فیلمی مستند است که به ثبت واقعیت بپردازد و کارگردانی موفق است که واقعیت را به زیبایی ثبت کند نه اینکه واقعیت را به زیبایی بازسازی کند! البته مختاری صحنه هایی از فیلم مستند دیگرش یعنی اجاره نشینی را نمایش داد. صحنه های انتهایی فیلم درباره ی تخلیه خانه ای توسط مالکش و درگیری های به وجود آمده با مستجر. صحنه هایی که به زیبایی واقعیت اتفاق افتاده را نمایش می دادند و برای مدتی نفس های بیننده را در سینه حبس می کردند. صحنه هایی از یک فیلم مستند واقعی!
پس آیا بهتر نیست برای ساختن یک فیلم مستند صداقت لازم را داشته باشیم و از لیس زدن واقعیت پرهیز کنیم!!!

5 comments:

Anonymous said...

koli hal kardam vase onvanet... khoda bood..

Anonymous said...

Ajab shahedi roo karde mohamad tahaminejad.
onvan va natije jalebi sakhti.

Anonymous said...

agha ghabeli nadare ;o) ma ke ba naveshtehat hal mikonam.. rasti shahriar tahala fekr kardi be english neveshtane webloget? albate kheyli sakhte avalesh ama kam kam adat mikoni. vase tamrine zaban ham kheyli aalie.. shayad bad nabashe asan ye webloge dige dorost koni vase english. hala it's not written on the stone ke hatman bayad mese asle matne farsi bashe... mitoone kholase tar bashe va rahat tar.. chon mozoo'ati ke dar mordesh minevisi kharej az iran kheyli khahan dare az in bab in pishnahado dadam..
shado sarboland bashi
babate tabrik ham mamnoonam

Anonymous said...

az vaghti webloge to ro mikhonim , har postet yeki az chizayi ro ke fek mikardam doroste tabdil be kharabe kard . hala ham ke dige mostanad ham raft zire soal . bayad ensane jalebi bashi

شهریار said...

salam payman
man ham vaghti weblog to ro mikhonam dochare hese moshabehi misham fekr konam az in nazar ba man farghi nadari! be har hal del be del rah dare.