نقد فیلم صدای دوم مستندی از مجتبی میرتهماسب
((درجامعه ما همیشه زنان مشکل دارند!!!))
جذابیت فوق العاده فیلم مستند صدای دوم، ساخته ی مجتبی میرتهماسب، برای کارگردانی خوب فیلم یا صدابرداری بی نظیر و تدوین روان آن نیست. بلکه شاید جذابیت آن به دلیل ورود به منطقه ی ممنوعه ای است که 28 سال فقط در محدوده ی شخصی افراد قابل دسترسی بوده است و آن آواز خواندن زنان است.
صدای دوم با حرکت دوربین بین نوازندگان ایرانی و خارجی در حال تمرین در راهروی سالن کنسرت رستم وسهراب چکنواریان و یک مکالمه تلفنی شروع می شود، پسری از احتمال تعطیلی کنسرتی خبر می دهد که تعداد زیادی از علاقمندان در مقابل درهای بسته منتظر ورود به سالن هستند. اما کسی نمی داند کنسرت برگزار خواهد شد یا نه؟
بیننده از این تعلیق ابتدایی فیلم به مدت چهل دقیقه سوار بر امواج متلاطم ضرباهنگ تند فیلم تا تیراژ پایانی مملو از حس همدردی و اعتراض همراه با شخصیتهای فیلم پیش می رود و در پایان می داند که مبارزه گروهی از زنان برای رسیدن به خواسته های خود اگرچه با پیروزی همراه نیست اما این مبارزه فی نفسه یک پیروزیست!
شخصیت های فیلم صدای دوم، زنان و مردانی هستند که برای تصاحب حق آواز خواندن زنان در ایران مبارزه می کنند! طبق قانوانین جمهوری اسلامی تک خوانی زن غیرشرعی و درنتیجه غیرقانونی است. اما اگر شخص دومی با وی همخوانی کند آواز خواندن او قانونی می شود!
صدای دوم چنان تناقض های منطقی محدودیتهای قانونی جامعه ما را پیش روی بیننده قرار می دهد که او ناخودآگاه و بدون پیش داوری فیلمساز یک نیاز غیرقابل تعریف بشری را با تمام وجود درک می کند؛ نیازی به نام آزادی!
مردم منتظر، پشت در پلمپ شده ی سالن کنسرت قفل را می شکنند و وارد سالن می شوند. لحظات شکار شده در این قسمت بی نظیرترین تصاویر مستند را نمایش می دهد: اعتراض ، شور و شوق ، ترس و هیجان شکستن محدودیت !
دریا دادور خواننده اپرا که بعد از سالها برای تک خوانی اپرا به ایران آمده است نگاه دیگری به شرایط موجود دارد او هنوز مفهوم محدودیت و ممنوعیت در ایران را درک نکرده است و میرتهماسب بهترین قسمت گفتگو او را انتخاب کرده است او درمقابل دوربین می گوید: وقتی بهترین سولیست های جهان برای کنسرتی جمع می شوند امکان ندارد مجوز آن صادر نشده باشد!! او مشکل را در مسایل فنی می بیند و سعی می کند ثابت کند کیفیت صدای زنان مانند مردان است! اما سکانس بعدی اشتباه او را ثابت می کند! صدای آسمانی او و تصاویر خلسه ی شنوندگان کنسرت عظیم چکنواریان با نوازندگانی از کشورهای اتریش ، هلند، استونی و... به سادگی برتری صدای زنان نسبت به مردان را نمایش می دهد! در پایان زیرنویسی بیننده را به هیجان می آورد: تک خوانی زن بعد از 24 سال برای اولین بار درایران!
کیانا کیارس و خانواده او تلاش بی وقفه ای دارند تا مجوز انتشار کاستی با صدای زن را به دست آورند. هرچند هیجان کیانا کیارس برای شکستن این محدودیت در مقابل نگاه تجاری همسر و تهیه کننده او که روی مبل لم داده است و بی تفاوت از امکان عدم گرفتن مجوز و یا نتیجه ی تجاری خوب کاست در صورت گرفتن مجوز صحبت می کند به خوبی آشکار است!
نمای نزدیکی از کیانا کیارس در پشت توری میکروفن درحال تک خوانی تاکیدی برواقعیت تلخی است اینکه باید صدای او با صدای دومی همخوان شود تا چهره واقعی خواننده زن همچنان پنهان بماند!! صدای دوم دغدغه ی او، برادر و همسرش می شود. سرانجام افروز انصاری زن برادرش این وظیفه را به عهده می گیرد! این گروه خانوادگی هفت ماه تلاش می کنند، اما ظاهراً این بار کلاه شرعی که در جامعه ی ما کاربرد فراوانی دارد، مقبول مسئولین ارشاد قرارنمی گیرد!
ضمن بررسی شرایط سایر خوانندگان زن در طول فیلم گاهی ادامه فعالیت کیاناکیارس موضوع فیلم می شود! او تحصیل کرده ی موسیقی و عاشق این شغل است اما حاضر به ترک کشور برای رسیدن به هدفش نیست! بنابراین به شبیه سازی صدای کودکانه در تیزرهای تبلیغاتی مشغول می شود.
زوم این (zoom in) چهره مملو از غم؛ زمانی که کیانا کیارس به صدای کودکانه خود روی تیزر تبلیغاتی گوش می دهد!
نمای بعدی؛ او ابرازرضایت می کند: از هیچی بهتراست و این طوری هنوز دارم فعالیت می کنم! اما ظاهراً این سرزندگی ویژگی عاشقان این حرفه در ایران است!
کنسرت گروه آریان با همخوانی دختران، پرطرفدارترین کنسرت است اما آیا وضع همچنان اینگونه باقی می ماند؟
مشکلات اصلی از انتشارکتاب ((زنان موسیقی در ایران)) شروع می شود! در طول فیلم تیترهای روزنامه ها و مجله ها گفتار متن راوی را مستندسازی می کند. ویژه نامه ی موسیقی روزنامه ایران به نقد کتاب می پردازد و با بیان جمله ای از کتاب سبب اعتراض تندروهای مذهبی و تعطیلی این ویژه نامه و سایر ویژه نامه های هنری روزنامه ی ایران می شود!!! علاوه بر اینکه از آن پس همخوانی زنان نیز محدودتر می شود.
گفتگو با سازندگان و تهیه کنندگان موسیقی بیانگر تغییرات مداوم قوانین و عدم رعایت اصول ثابت برای همخوانی زنان است. مرزهای آزادی همیشه دستخوش تاخت و تازاست!
رامین بهنا برای خواننده زنی در آنسوی مرزها آهنگ تهیه می کند اما درمقابل این پرسش که آیا مشکلی برایش پیش نمی آید؟ با تردید صحبت می کند. نمای بعدی قسمتی از کنسرت گوگوش و آهنگ معروف او در اولین اجرا، تورنتو: قضاوت چیست؟ خواندن مگرجرم است؟ نمی خوانم چون خواندن جرم است!...
او نمادی از مقاومت و رسیدن به هدف معرفی می شود! بابک امینی نوازنده ی حرفه ای گیتار کنسرت های گوگوش پاسخ سئوال بهنا است امینی پس از بازگشت به ایران بازجویی و ممنوع خروج می شود. اما در توصیف این مشکلات همچنان سرزنده و خندان است! دیگر به این مشکلات عادت کرده است این هم جزی از زندگی اوست و بهترین قسمتهای مصاحبه اوانتخاب شده است. در پایان صحبتهایش خنده مداوم اورا می بینیم! زیر نویس، خبر خروج او شش ماه پس از مصاحبه را نمایش می دهد. صحنه ی نوازندگی استادانه ی آهنگی با گیتارتوسط او بیننده را با حالتی معلق در غم و شادی روبرومی کند. شادی خروج از محدودیت و غم خروج چنین هنرمندی از کشور!
مرجان وحدت صدای خود را در لابلای صدای خواهرش، مهسا وحدت پنهان می کند. آن دو در خانه تمرین می کنند و صدای زیبای تک خوانی آنها اتاق کوچک خانه را پر می کند. مامک خادم خواننده ی معروف گروه Axiom of choice تنها زنی است که بی حجاب جلوی دوربین حاضر می شود. گویا این جمله که من خواننده مهاجرم مجوز این کار را صادر می کند! عشق بی حد و اندازه ی او به موسیقی و خوانندگی از تک تک کلماتش هویدا می شود.
یکی از زیباترین قسمتهای فیلم اجرای کنسرت زنان برای زنان است! صف زنان برای ورود به سالن کنسرت و تنها تصویر اجرای کنسرت: برفک؛ سمبل سانسور مطلق است!!!
تاکید کیاناکیارس که هرگز تن به چنین کنسرتی نخواهد داد حتی اگر هرگز کنسرتی اجرا نکند!!
گروه خنیا این تراژدی را تکمیل می کند. صدای زیبای پری ملکی خواننده ی توانا این گروه در بین صداهای دو همخوان زن و یک مرد گم می شود! زیرا باید صدای همخوان مرد زنگ صدای زنان را بپوشاند!!!! حضور خواننده مرد چنان اضافه می نماید که بیشترشبیه نقش مترسک مچور است تا حضور مردسالاری در جامعه را تاکید کند! پری ملکی از تغییر قوانین و اجبار برای همراهی دو همخوان زن و یک مرد شکایت دارد و می گوید: فقط زنان در جامعه ما مشکل دارند! راوی فیلم یادآور می شود که این خوانندگان زن همخوان نامیده می شوند!!
کنسرت سعید پورسعید خواننده ی آهنگ های پاپ خیابانی ! چهره ی کیانا کیارس با آرایش تند، کیارس از نقش همخوانی خود دراین کنسرت می گوید: کنسرتی از آهنگ های عروسی! مردم شاد می شوند، تکون و دست و این حرفها. خب مردم حال می کنند!!
زیرنویس در فیلم بسیار استفاده می شود. این استفاده مضاعف حاکی از ضعف کارگردانی نیست. بلکه انتقال اطلاعات کامل بدون تاثیر احساسات صدای گوینده و پرگویی راوی است. البته روح فیلم بر شنیدن صداها، موسیقی و آواز استوار است و کم گویی راوی به ظهور این روح کمک شایانی می کند. صدابرداری بسیارعالی صورت گرفته است اگرچه تصویربرداری چنگی به دل نمی زند. تصاویر پررنگ و نور کنسرتها با نماهای تاریک و بی روح تماشاچیان به علت عدم امکان نورپردازی که زیبایی بصری خود را از دست داده اند، تضاد نامطلوبی ایجاد می کند. اما باید اعتراف کرد محتوی تصاویر کاملاً بجا و دقیق انتخاب شده اند. استفاده حرفه ای از وایپ های تصویری در تدوین برای پوشاندن جامپ کاتهای مصاحبه ها و ترنزیشن های ظریف از سوژه ای به سوژه ی دیگر زیبایی فیلم را افزوده است.
سکانسهای پایانی فیلم صدای آوازهای خوانندگان زن آنسوی آبها بر تصاویری از دیش های بی شمار ماهواره ای در پشت بامهای خانه های تهران و صف اتومبیل هایی است که رانندگانشان به این گونه موسیقی های ممنوع گوش می دهند و تیلد آپ به نمایی از دماوند!
به هر حال درطول فیلم شاهد یک مبارزه هستیم. خوانندگان زن به هر طریقی صدای خود را به گوش مردم می رسانند. نمایی از سارا نایینی که در کنسرتی آواهای بی معنی را از دهان خارج می کند و بعد لبخند تلخی به نوازنده ی پسر مجاورش می زند. این آواها بیانیه ی مبارزه برای آزادی خوانندگان زن را تکمیل می کند!
آوازی از گروه Axiom of choice باصدای زنان موسیقی تیراژپایانی است:
جذابیت فوق العاده فیلم مستند صدای دوم، ساخته ی مجتبی میرتهماسب، برای کارگردانی خوب فیلم یا صدابرداری بی نظیر و تدوین روان آن نیست. بلکه شاید جذابیت آن به دلیل ورود به منطقه ی ممنوعه ای است که 28 سال فقط در محدوده ی شخصی افراد قابل دسترسی بوده است و آن آواز خواندن زنان است.
صدای دوم با حرکت دوربین بین نوازندگان ایرانی و خارجی در حال تمرین در راهروی سالن کنسرت رستم وسهراب چکنواریان و یک مکالمه تلفنی شروع می شود، پسری از احتمال تعطیلی کنسرتی خبر می دهد که تعداد زیادی از علاقمندان در مقابل درهای بسته منتظر ورود به سالن هستند. اما کسی نمی داند کنسرت برگزار خواهد شد یا نه؟
بیننده از این تعلیق ابتدایی فیلم به مدت چهل دقیقه سوار بر امواج متلاطم ضرباهنگ تند فیلم تا تیراژ پایانی مملو از حس همدردی و اعتراض همراه با شخصیتهای فیلم پیش می رود و در پایان می داند که مبارزه گروهی از زنان برای رسیدن به خواسته های خود اگرچه با پیروزی همراه نیست اما این مبارزه فی نفسه یک پیروزیست!
شخصیت های فیلم صدای دوم، زنان و مردانی هستند که برای تصاحب حق آواز خواندن زنان در ایران مبارزه می کنند! طبق قانوانین جمهوری اسلامی تک خوانی زن غیرشرعی و درنتیجه غیرقانونی است. اما اگر شخص دومی با وی همخوانی کند آواز خواندن او قانونی می شود!
صدای دوم چنان تناقض های منطقی محدودیتهای قانونی جامعه ما را پیش روی بیننده قرار می دهد که او ناخودآگاه و بدون پیش داوری فیلمساز یک نیاز غیرقابل تعریف بشری را با تمام وجود درک می کند؛ نیازی به نام آزادی!
مردم منتظر، پشت در پلمپ شده ی سالن کنسرت قفل را می شکنند و وارد سالن می شوند. لحظات شکار شده در این قسمت بی نظیرترین تصاویر مستند را نمایش می دهد: اعتراض ، شور و شوق ، ترس و هیجان شکستن محدودیت !
دریا دادور خواننده اپرا که بعد از سالها برای تک خوانی اپرا به ایران آمده است نگاه دیگری به شرایط موجود دارد او هنوز مفهوم محدودیت و ممنوعیت در ایران را درک نکرده است و میرتهماسب بهترین قسمت گفتگو او را انتخاب کرده است او درمقابل دوربین می گوید: وقتی بهترین سولیست های جهان برای کنسرتی جمع می شوند امکان ندارد مجوز آن صادر نشده باشد!! او مشکل را در مسایل فنی می بیند و سعی می کند ثابت کند کیفیت صدای زنان مانند مردان است! اما سکانس بعدی اشتباه او را ثابت می کند! صدای آسمانی او و تصاویر خلسه ی شنوندگان کنسرت عظیم چکنواریان با نوازندگانی از کشورهای اتریش ، هلند، استونی و... به سادگی برتری صدای زنان نسبت به مردان را نمایش می دهد! در پایان زیرنویسی بیننده را به هیجان می آورد: تک خوانی زن بعد از 24 سال برای اولین بار درایران!
کیانا کیارس و خانواده او تلاش بی وقفه ای دارند تا مجوز انتشار کاستی با صدای زن را به دست آورند. هرچند هیجان کیانا کیارس برای شکستن این محدودیت در مقابل نگاه تجاری همسر و تهیه کننده او که روی مبل لم داده است و بی تفاوت از امکان عدم گرفتن مجوز و یا نتیجه ی تجاری خوب کاست در صورت گرفتن مجوز صحبت می کند به خوبی آشکار است!
نمای نزدیکی از کیانا کیارس در پشت توری میکروفن درحال تک خوانی تاکیدی برواقعیت تلخی است اینکه باید صدای او با صدای دومی همخوان شود تا چهره واقعی خواننده زن همچنان پنهان بماند!! صدای دوم دغدغه ی او، برادر و همسرش می شود. سرانجام افروز انصاری زن برادرش این وظیفه را به عهده می گیرد! این گروه خانوادگی هفت ماه تلاش می کنند، اما ظاهراً این بار کلاه شرعی که در جامعه ی ما کاربرد فراوانی دارد، مقبول مسئولین ارشاد قرارنمی گیرد!
ضمن بررسی شرایط سایر خوانندگان زن در طول فیلم گاهی ادامه فعالیت کیاناکیارس موضوع فیلم می شود! او تحصیل کرده ی موسیقی و عاشق این شغل است اما حاضر به ترک کشور برای رسیدن به هدفش نیست! بنابراین به شبیه سازی صدای کودکانه در تیزرهای تبلیغاتی مشغول می شود.
زوم این (zoom in) چهره مملو از غم؛ زمانی که کیانا کیارس به صدای کودکانه خود روی تیزر تبلیغاتی گوش می دهد!
نمای بعدی؛ او ابرازرضایت می کند: از هیچی بهتراست و این طوری هنوز دارم فعالیت می کنم! اما ظاهراً این سرزندگی ویژگی عاشقان این حرفه در ایران است!
کنسرت گروه آریان با همخوانی دختران، پرطرفدارترین کنسرت است اما آیا وضع همچنان اینگونه باقی می ماند؟
مشکلات اصلی از انتشارکتاب ((زنان موسیقی در ایران)) شروع می شود! در طول فیلم تیترهای روزنامه ها و مجله ها گفتار متن راوی را مستندسازی می کند. ویژه نامه ی موسیقی روزنامه ایران به نقد کتاب می پردازد و با بیان جمله ای از کتاب سبب اعتراض تندروهای مذهبی و تعطیلی این ویژه نامه و سایر ویژه نامه های هنری روزنامه ی ایران می شود!!! علاوه بر اینکه از آن پس همخوانی زنان نیز محدودتر می شود.
گفتگو با سازندگان و تهیه کنندگان موسیقی بیانگر تغییرات مداوم قوانین و عدم رعایت اصول ثابت برای همخوانی زنان است. مرزهای آزادی همیشه دستخوش تاخت و تازاست!
رامین بهنا برای خواننده زنی در آنسوی مرزها آهنگ تهیه می کند اما درمقابل این پرسش که آیا مشکلی برایش پیش نمی آید؟ با تردید صحبت می کند. نمای بعدی قسمتی از کنسرت گوگوش و آهنگ معروف او در اولین اجرا، تورنتو: قضاوت چیست؟ خواندن مگرجرم است؟ نمی خوانم چون خواندن جرم است!...
او نمادی از مقاومت و رسیدن به هدف معرفی می شود! بابک امینی نوازنده ی حرفه ای گیتار کنسرت های گوگوش پاسخ سئوال بهنا است امینی پس از بازگشت به ایران بازجویی و ممنوع خروج می شود. اما در توصیف این مشکلات همچنان سرزنده و خندان است! دیگر به این مشکلات عادت کرده است این هم جزی از زندگی اوست و بهترین قسمتهای مصاحبه اوانتخاب شده است. در پایان صحبتهایش خنده مداوم اورا می بینیم! زیر نویس، خبر خروج او شش ماه پس از مصاحبه را نمایش می دهد. صحنه ی نوازندگی استادانه ی آهنگی با گیتارتوسط او بیننده را با حالتی معلق در غم و شادی روبرومی کند. شادی خروج از محدودیت و غم خروج چنین هنرمندی از کشور!
مرجان وحدت صدای خود را در لابلای صدای خواهرش، مهسا وحدت پنهان می کند. آن دو در خانه تمرین می کنند و صدای زیبای تک خوانی آنها اتاق کوچک خانه را پر می کند. مامک خادم خواننده ی معروف گروه Axiom of choice تنها زنی است که بی حجاب جلوی دوربین حاضر می شود. گویا این جمله که من خواننده مهاجرم مجوز این کار را صادر می کند! عشق بی حد و اندازه ی او به موسیقی و خوانندگی از تک تک کلماتش هویدا می شود.
یکی از زیباترین قسمتهای فیلم اجرای کنسرت زنان برای زنان است! صف زنان برای ورود به سالن کنسرت و تنها تصویر اجرای کنسرت: برفک؛ سمبل سانسور مطلق است!!!
تاکید کیاناکیارس که هرگز تن به چنین کنسرتی نخواهد داد حتی اگر هرگز کنسرتی اجرا نکند!!
گروه خنیا این تراژدی را تکمیل می کند. صدای زیبای پری ملکی خواننده ی توانا این گروه در بین صداهای دو همخوان زن و یک مرد گم می شود! زیرا باید صدای همخوان مرد زنگ صدای زنان را بپوشاند!!!! حضور خواننده مرد چنان اضافه می نماید که بیشترشبیه نقش مترسک مچور است تا حضور مردسالاری در جامعه را تاکید کند! پری ملکی از تغییر قوانین و اجبار برای همراهی دو همخوان زن و یک مرد شکایت دارد و می گوید: فقط زنان در جامعه ما مشکل دارند! راوی فیلم یادآور می شود که این خوانندگان زن همخوان نامیده می شوند!!
کنسرت سعید پورسعید خواننده ی آهنگ های پاپ خیابانی ! چهره ی کیانا کیارس با آرایش تند، کیارس از نقش همخوانی خود دراین کنسرت می گوید: کنسرتی از آهنگ های عروسی! مردم شاد می شوند، تکون و دست و این حرفها. خب مردم حال می کنند!!
زیرنویس در فیلم بسیار استفاده می شود. این استفاده مضاعف حاکی از ضعف کارگردانی نیست. بلکه انتقال اطلاعات کامل بدون تاثیر احساسات صدای گوینده و پرگویی راوی است. البته روح فیلم بر شنیدن صداها، موسیقی و آواز استوار است و کم گویی راوی به ظهور این روح کمک شایانی می کند. صدابرداری بسیارعالی صورت گرفته است اگرچه تصویربرداری چنگی به دل نمی زند. تصاویر پررنگ و نور کنسرتها با نماهای تاریک و بی روح تماشاچیان به علت عدم امکان نورپردازی که زیبایی بصری خود را از دست داده اند، تضاد نامطلوبی ایجاد می کند. اما باید اعتراف کرد محتوی تصاویر کاملاً بجا و دقیق انتخاب شده اند. استفاده حرفه ای از وایپ های تصویری در تدوین برای پوشاندن جامپ کاتهای مصاحبه ها و ترنزیشن های ظریف از سوژه ای به سوژه ی دیگر زیبایی فیلم را افزوده است.
سکانسهای پایانی فیلم صدای آوازهای خوانندگان زن آنسوی آبها بر تصاویری از دیش های بی شمار ماهواره ای در پشت بامهای خانه های تهران و صف اتومبیل هایی است که رانندگانشان به این گونه موسیقی های ممنوع گوش می دهند و تیلد آپ به نمایی از دماوند!
به هر حال درطول فیلم شاهد یک مبارزه هستیم. خوانندگان زن به هر طریقی صدای خود را به گوش مردم می رسانند. نمایی از سارا نایینی که در کنسرتی آواهای بی معنی را از دهان خارج می کند و بعد لبخند تلخی به نوازنده ی پسر مجاورش می زند. این آواها بیانیه ی مبارزه برای آزادی خوانندگان زن را تکمیل می کند!
آوازی از گروه Axiom of choice باصدای زنان موسیقی تیراژپایانی است:
گرمن زمی مغانه مستم هستم
گرعاشق و رند ومی پرستم هستم
هرطایفه ای زمن گمانی دارد
من زان خودم چنان که هستم هستم
3 comments:
Salam ,
khubi ?
Webloge khubi dari .
Hatman bia to http://linkbox.blogsome.com Register kon !
Traffic et 7 barabar misheh .
Montazeretam.
agheb shodam ke bebinam filmo . kheyli tolani bud postet .pedaram dar omad
payman aziz bayad mano bebakhshi chon in filmha dar majame umumi namayesh dade nemishe majburam kol filmo tu naghdesh baznevisi konam!!! ta khanande betune chizi dasgiresh beshe!
Post a Comment