به بهانه نمایش فیلم کودکی نیمه تمام، مستندی درباره ی کیومرث پوراحمد، به کارگردانی مهدی اسدی در بزرگداشت پوراحمد - فرهنگسرای هنر.
1- عینک
ریتم تند ابتدای فیلم، نمایش آنچه در پشت صحنه می گذرد و پوراحمد در ال سی دی کوچک یک دوربین خانگی! اینها همه بیننده را به دیدن یک فیلم مستند جذاب و پرماجرا دعوت می کنند. اما آنچه به تدریج در طول فیلم رخ می دهد به سرعت آغازین فیلم نیست بلکه یک بیوگرافی با ریتم معمولی والبته جذاب است. در حقیقت استفاده از دو نمای متفاوت، یعنی پوراحمد با عینک و بدون عینک، کات های سریع، تقطیع جملات و تکمیل آنها با دو نمای متفاوت درجهت ثابت نگاه داشتن ریتم سریع آغازین، فقط کمی بیننده را آزار می دهد. هرچند این شیوه، کم کم به آرامش می رسد و معنا پیدا می کند.
البته این شیوه تدوین گفتگوها که کمی قدیمی نیز شده است؛ روایت یک ماجرا از زبان چند راوی با بیان خط سیر اتفاقات و تکمیل صحبت های یکدیگر بر واقعی بودن ماجرا تاکید می کند و ضمن جذابیت بصری از یک گفتگوی طولانی خسته کننده جلوگیری می کند.
مهدی اسدی با بکارگیری این شیوه برای یک راوی، خلاقیت زیبایی را به نمایش می گذارد. اما آیا او می خواهد راستگویی پوراحمد را اثبات کند؟
بیننده پاسخ را درتکرار یک نما می یابد! نمای درشت کردن چشمهای پوراحمد در بیان خاطره تعجب رستگار(تدوین گر آتش بدون دود) برای اولین تدوین او، حقیقتی را آشکار می سازد: دنیای اعضای خانواده سینما مملو از تصاویر ماندگاری است که کلید روایت هر ماجرایی هستند. با عینک یا بدون عینک!
2- سبیل
یکی از ظرافت های ساختاری فیلم اسدی در کنکاش عقاید پوراحمد است. کلنجار با ظاهر پوراحمد، قضاوت و نتیجه گیری در مورد عقاید سیاسی او را به بیننده واگذار می کند!!! چیزی که رسالت اصلی یک فیلم مستند واقعی است. داستان سبیل پوراحمد با پایان دادن به ساختن فیلمهای خاکی وخلی مقایسه می شود. اتفاقاً این زمانی است که عقاید تند چپی درجهان به پایان می رسد! اما زیباترین اتفاق وقتی رخ می دهد که پوراحمد روبه دوربین از کارگردان می خواهد حرفش را سانسورنکند و با این فاصله گذاری زیبا، بینندگان حاضر در سالن برای ماجرای ریش زدن او وتغییر ظاهرش کف می زنند.
3- کودکی
کودکی از مهمترین بخش های زندگی پوراحمد است؛ شاید به همین دلیل بخش مهمی از فیلم برپایه کتاب خاطرات پوراحمد یعنی کودکی نیمه تمام شکل می گیرد. پوراحمد قسمتهایی از کتاب را به عنوان گفتار متن فیلم می خواند و به جرات می توان گفت دلنشین ترین قسمتهای فیلم را می سازد. اولین فیلم های پوراحمد حدیث نفس همان دوران کودکی اوست. اسدی بهترین قسمتهای فیلم های او را انتخاب کرده است و درتمام آنها حس دنیای ناتمام پوراحمد بخوبی نمایان است. همراهی جذاب قسمتهایی از زنگ اول زنگ دوم، اولین فیلم پوراحمد با توصیف لکنت زبانش درکودکی، بیننده را غافلگیر می کند و درست بعد از بیان این موضوع بیننده متوجه می شود که پوراحمد چگونه در تلفظ سال 1355 کمی زبانش می گیرد. این فیلم به عنوان اولین کار او بسیار موفق می شود چون لحظات آن را با پوست و استخوان درک کرده است! پوراحمد بزرگ هنوز هم یادگار دوران کودکی را به همراه دارد و خاطره بد عدم استقبال از فیلم بی بی چلچله درکلمه "مردم" نمایان می شود. کیومرث کوچک که لکنت زبان دارد با تمام فرزندان دیگر خانواده متفاوت است اما فقط اوست که با رسیدن به آرزوهای کودکی فرزندان، هنوز هم متفاوت است. شاید به همین دلیل در داستان طنزآمیز تولدهای دوسالانه در تولد هر فرزند جدید یک عکس ازدوران رشد کیومرث به عکسهای او اضافه می شود. مگر چند فرزند از یک خانواده درآینده بزرگ می شوند؟!؟
نوستالژی شیرین دوران کودکی پوراحمد ناشی از ارزشهای دنیای نیمه تمام اوست. آنچه در زنگ اول زنگ دوم، پلکان، تاروپود، آلبوم تمبر، بی بی چلچله و قصه های مجید مشترک است صداقت کودکی نیمه تمام پوراحمد است. وقتی پوراحمد از تاتوره صحبت می کند، هنوز هم صداقت، بار ارزش ترین یادگار آن دوران، درگفتارش نمایان است و پوراحمد در دنیای بدون صداقت بزرگان اطرافش همان قدرتنهاست که مرد شب یلدا!
کودکی او نیمه تمام است چون آرزوهای آن دوران به حرفه امروزش تبدیل شده است و او به یک واقعیت تلخ دست یافته است؛ اینکه سینما آن رویای شیرینی نیست که می دیدیم!
2- بزرگی
شاید بزرگی کارگردانی مانند پوراحمد سبب می شود که نمایش قابل توجهی از کارگردانی اسدی دیده نشود! در طول فیلم بندرت شاهد صحنه سازی یا کارگردانی تحسین برانگیزی از اسدی هستیم. فقط در صحنه های بازسازی تایپ خاطرات پوراحمد و پیدا کردن لوکیشن درکوچه پس کوچه های اصفهان شاهد میزانسن طراحی شده کارگردان هستیم. اما همین نمایش تایپ پوراحمد نیز تصنعی وبی روح است. اینسرت های وسایل روی میز و کامپیوتر نیز به نظر بی هدف طراحی شده اند و فقط ابزاری برای تدوین هستند! البته تفاوت سلیقه کارگردانی را در انتخاب قابهای زیبا گفتگوی پوراحمد و طالبی نژاد درمقایسه با نماهای گفتگو نجمه مشروطه در بم می توان به خوبی دید. نماهای بم توسط سعید تارازی که مستند ساز باتجربه ای است کارگردانی شده است. اما سادگی قابها و نگاه های سرگردان نجمه مشروطه درهنگام گفتگو به ارزش های نماهای کارگردانی شده اسدی می افزاید.
درنمای برخورد مهدی باقربیگی (مجید) و مادر پوراحمد(مادربزرگ) یک نمایش مستند و جذاب را می بینیم واین توانایی های بالقوه اسدی را در کارگردانی هویدا می سازد. اما اسدی تدوین گر تواناتریست و این توانایی بازوهای دیگر فیلمسازی او را ضعیف کرده است. درحقیقت اعتماد به تدوین حرفه ای وی را از کار بیشتر درصحنه برحذر می دارد!.چنانکه بیننده هیچ نمایی از زندگی امروزی پوراحمد نمی بیند و از آن زن بزرگتری که پشت هر مرد بزرگی است چیزی نمی داند! تدوین او بر همه چیز سایه افکنده است .
اگرچه افکت دوچهره مصاحبه شونده در یک قاب بصورت سیاه وسفید ورنگی درکنارهم به علت بکارگیری بیش ازحد در مصاحبه های طولانی شبکه های تلویزیونی کلیشه ای شده است اما استفاده از همین افکت ها برای نمایش صحنه هایی از فیلمهای قدیمی و چهره پوراحمد درهنگام توضیحات او بسیار مناسب به کارگرفته شده است . حتی فضای منفی قابهای نامناسب تصاویر درنمای دونفری کیومرث و مادر با استفاده از افکت های مناسب تصویری تصحیح می شوند. این یعنی استفاده مناسب از ابزارتدوین برای جبران نقص کارگردانی!
درمقابل حجم عظیم بازی گردانی و صحنه های طراحی شده و بازسازی فیلمهای به اصطلاح مستند امروزی ایران شاید کار اسدی منحصر به فرد باشد! اما می توان زندگی بزرگان را تصویربرداری کرد و ظرافتهای واقعی بازی آنان را در مقابل دوربین نمایش داد. همچنان که مادر پوراحمد با دیدن مهدی باقربیگی (مجید) بازی زیبایی می کند و با جملات طنزآمیز مخاطب را به وجد می آورد و نگاه پر معنی او به دوربین تاکید می کند که این یک فیلم مستند است!
نماهای نزدیک صورت مادر و مقایسه آن با صورت مادربزرگ گذشت زمان را به خوبی نشان می دهد و حرکات پراضطراب مجید در مقابل دوربین واقعی، از آنچه بر نسل جدید در این مدت گذشته است حکایت می کند بی آنکه حرمت دوربین مستند با دیالوگهای ازپیش تعیین شده و بازیهای طراحی شده از بین برود!!
4- یک مرد
برآینده نقصها و قوتهای فیلم اسدی نمایش زیبای مبارزه ی کودکی است با تمام رویاها و صداقت وجودش برای رسیدن به آرزوهایش! کودکی بزرگتر از یک مرد که درمسیری بس دشوار، تنها حرکت کرده است و نه از روی لج بازی کودکانه بلکه به علت مسیر سخت خودسازی انسانی بارها از صفر آغاز کرده است. استاد خوب فوت کار را گفته است: ((کارگردان نظرهای همه را می شنود و خود تصمیم می گیرد))
اواز کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شروع می کند. به خود می نگرد و حدیث خود می گوید و مانند مردان این راه از دنیای ناتمام کودکی، زیبایهای زندگی بزرگان را به نمایش می گذارد. اگرچه کلامش بارها ناتمام مانده است و هنوز هم در بیان این خاطرات لکنت زبانش یادآور رنجهای طی مسیر است اما ایستاده است و سخن می گوید. درصحنه پایانی فیلم اسدی، پشت صحنه ای از آخرین فیلم پوراحمد -اتوبوس شب- را می بینیم. او باچهره ای درهم پشت به صحنه فیلمبرداری نشسته است و بیننده دیالوگی از فیلم را می شنود: ممنوع الصوت، ممنوع الکلام!
1- عینک
ریتم تند ابتدای فیلم، نمایش آنچه در پشت صحنه می گذرد و پوراحمد در ال سی دی کوچک یک دوربین خانگی! اینها همه بیننده را به دیدن یک فیلم مستند جذاب و پرماجرا دعوت می کنند. اما آنچه به تدریج در طول فیلم رخ می دهد به سرعت آغازین فیلم نیست بلکه یک بیوگرافی با ریتم معمولی والبته جذاب است. در حقیقت استفاده از دو نمای متفاوت، یعنی پوراحمد با عینک و بدون عینک، کات های سریع، تقطیع جملات و تکمیل آنها با دو نمای متفاوت درجهت ثابت نگاه داشتن ریتم سریع آغازین، فقط کمی بیننده را آزار می دهد. هرچند این شیوه، کم کم به آرامش می رسد و معنا پیدا می کند.
البته این شیوه تدوین گفتگوها که کمی قدیمی نیز شده است؛ روایت یک ماجرا از زبان چند راوی با بیان خط سیر اتفاقات و تکمیل صحبت های یکدیگر بر واقعی بودن ماجرا تاکید می کند و ضمن جذابیت بصری از یک گفتگوی طولانی خسته کننده جلوگیری می کند.
مهدی اسدی با بکارگیری این شیوه برای یک راوی، خلاقیت زیبایی را به نمایش می گذارد. اما آیا او می خواهد راستگویی پوراحمد را اثبات کند؟
بیننده پاسخ را درتکرار یک نما می یابد! نمای درشت کردن چشمهای پوراحمد در بیان خاطره تعجب رستگار(تدوین گر آتش بدون دود) برای اولین تدوین او، حقیقتی را آشکار می سازد: دنیای اعضای خانواده سینما مملو از تصاویر ماندگاری است که کلید روایت هر ماجرایی هستند. با عینک یا بدون عینک!
2- سبیل
یکی از ظرافت های ساختاری فیلم اسدی در کنکاش عقاید پوراحمد است. کلنجار با ظاهر پوراحمد، قضاوت و نتیجه گیری در مورد عقاید سیاسی او را به بیننده واگذار می کند!!! چیزی که رسالت اصلی یک فیلم مستند واقعی است. داستان سبیل پوراحمد با پایان دادن به ساختن فیلمهای خاکی وخلی مقایسه می شود. اتفاقاً این زمانی است که عقاید تند چپی درجهان به پایان می رسد! اما زیباترین اتفاق وقتی رخ می دهد که پوراحمد روبه دوربین از کارگردان می خواهد حرفش را سانسورنکند و با این فاصله گذاری زیبا، بینندگان حاضر در سالن برای ماجرای ریش زدن او وتغییر ظاهرش کف می زنند.
3- کودکی
کودکی از مهمترین بخش های زندگی پوراحمد است؛ شاید به همین دلیل بخش مهمی از فیلم برپایه کتاب خاطرات پوراحمد یعنی کودکی نیمه تمام شکل می گیرد. پوراحمد قسمتهایی از کتاب را به عنوان گفتار متن فیلم می خواند و به جرات می توان گفت دلنشین ترین قسمتهای فیلم را می سازد. اولین فیلم های پوراحمد حدیث نفس همان دوران کودکی اوست. اسدی بهترین قسمتهای فیلم های او را انتخاب کرده است و درتمام آنها حس دنیای ناتمام پوراحمد بخوبی نمایان است. همراهی جذاب قسمتهایی از زنگ اول زنگ دوم، اولین فیلم پوراحمد با توصیف لکنت زبانش درکودکی، بیننده را غافلگیر می کند و درست بعد از بیان این موضوع بیننده متوجه می شود که پوراحمد چگونه در تلفظ سال 1355 کمی زبانش می گیرد. این فیلم به عنوان اولین کار او بسیار موفق می شود چون لحظات آن را با پوست و استخوان درک کرده است! پوراحمد بزرگ هنوز هم یادگار دوران کودکی را به همراه دارد و خاطره بد عدم استقبال از فیلم بی بی چلچله درکلمه "مردم" نمایان می شود. کیومرث کوچک که لکنت زبان دارد با تمام فرزندان دیگر خانواده متفاوت است اما فقط اوست که با رسیدن به آرزوهای کودکی فرزندان، هنوز هم متفاوت است. شاید به همین دلیل در داستان طنزآمیز تولدهای دوسالانه در تولد هر فرزند جدید یک عکس ازدوران رشد کیومرث به عکسهای او اضافه می شود. مگر چند فرزند از یک خانواده درآینده بزرگ می شوند؟!؟
نوستالژی شیرین دوران کودکی پوراحمد ناشی از ارزشهای دنیای نیمه تمام اوست. آنچه در زنگ اول زنگ دوم، پلکان، تاروپود، آلبوم تمبر، بی بی چلچله و قصه های مجید مشترک است صداقت کودکی نیمه تمام پوراحمد است. وقتی پوراحمد از تاتوره صحبت می کند، هنوز هم صداقت، بار ارزش ترین یادگار آن دوران، درگفتارش نمایان است و پوراحمد در دنیای بدون صداقت بزرگان اطرافش همان قدرتنهاست که مرد شب یلدا!
کودکی او نیمه تمام است چون آرزوهای آن دوران به حرفه امروزش تبدیل شده است و او به یک واقعیت تلخ دست یافته است؛ اینکه سینما آن رویای شیرینی نیست که می دیدیم!
2- بزرگی
شاید بزرگی کارگردانی مانند پوراحمد سبب می شود که نمایش قابل توجهی از کارگردانی اسدی دیده نشود! در طول فیلم بندرت شاهد صحنه سازی یا کارگردانی تحسین برانگیزی از اسدی هستیم. فقط در صحنه های بازسازی تایپ خاطرات پوراحمد و پیدا کردن لوکیشن درکوچه پس کوچه های اصفهان شاهد میزانسن طراحی شده کارگردان هستیم. اما همین نمایش تایپ پوراحمد نیز تصنعی وبی روح است. اینسرت های وسایل روی میز و کامپیوتر نیز به نظر بی هدف طراحی شده اند و فقط ابزاری برای تدوین هستند! البته تفاوت سلیقه کارگردانی را در انتخاب قابهای زیبا گفتگوی پوراحمد و طالبی نژاد درمقایسه با نماهای گفتگو نجمه مشروطه در بم می توان به خوبی دید. نماهای بم توسط سعید تارازی که مستند ساز باتجربه ای است کارگردانی شده است. اما سادگی قابها و نگاه های سرگردان نجمه مشروطه درهنگام گفتگو به ارزش های نماهای کارگردانی شده اسدی می افزاید.
درنمای برخورد مهدی باقربیگی (مجید) و مادر پوراحمد(مادربزرگ) یک نمایش مستند و جذاب را می بینیم واین توانایی های بالقوه اسدی را در کارگردانی هویدا می سازد. اما اسدی تدوین گر تواناتریست و این توانایی بازوهای دیگر فیلمسازی او را ضعیف کرده است. درحقیقت اعتماد به تدوین حرفه ای وی را از کار بیشتر درصحنه برحذر می دارد!.چنانکه بیننده هیچ نمایی از زندگی امروزی پوراحمد نمی بیند و از آن زن بزرگتری که پشت هر مرد بزرگی است چیزی نمی داند! تدوین او بر همه چیز سایه افکنده است .
اگرچه افکت دوچهره مصاحبه شونده در یک قاب بصورت سیاه وسفید ورنگی درکنارهم به علت بکارگیری بیش ازحد در مصاحبه های طولانی شبکه های تلویزیونی کلیشه ای شده است اما استفاده از همین افکت ها برای نمایش صحنه هایی از فیلمهای قدیمی و چهره پوراحمد درهنگام توضیحات او بسیار مناسب به کارگرفته شده است . حتی فضای منفی قابهای نامناسب تصاویر درنمای دونفری کیومرث و مادر با استفاده از افکت های مناسب تصویری تصحیح می شوند. این یعنی استفاده مناسب از ابزارتدوین برای جبران نقص کارگردانی!
درمقابل حجم عظیم بازی گردانی و صحنه های طراحی شده و بازسازی فیلمهای به اصطلاح مستند امروزی ایران شاید کار اسدی منحصر به فرد باشد! اما می توان زندگی بزرگان را تصویربرداری کرد و ظرافتهای واقعی بازی آنان را در مقابل دوربین نمایش داد. همچنان که مادر پوراحمد با دیدن مهدی باقربیگی (مجید) بازی زیبایی می کند و با جملات طنزآمیز مخاطب را به وجد می آورد و نگاه پر معنی او به دوربین تاکید می کند که این یک فیلم مستند است!
نماهای نزدیک صورت مادر و مقایسه آن با صورت مادربزرگ گذشت زمان را به خوبی نشان می دهد و حرکات پراضطراب مجید در مقابل دوربین واقعی، از آنچه بر نسل جدید در این مدت گذشته است حکایت می کند بی آنکه حرمت دوربین مستند با دیالوگهای ازپیش تعیین شده و بازیهای طراحی شده از بین برود!!
4- یک مرد
برآینده نقصها و قوتهای فیلم اسدی نمایش زیبای مبارزه ی کودکی است با تمام رویاها و صداقت وجودش برای رسیدن به آرزوهایش! کودکی بزرگتر از یک مرد که درمسیری بس دشوار، تنها حرکت کرده است و نه از روی لج بازی کودکانه بلکه به علت مسیر سخت خودسازی انسانی بارها از صفر آغاز کرده است. استاد خوب فوت کار را گفته است: ((کارگردان نظرهای همه را می شنود و خود تصمیم می گیرد))
اواز کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شروع می کند. به خود می نگرد و حدیث خود می گوید و مانند مردان این راه از دنیای ناتمام کودکی، زیبایهای زندگی بزرگان را به نمایش می گذارد. اگرچه کلامش بارها ناتمام مانده است و هنوز هم در بیان این خاطرات لکنت زبانش یادآور رنجهای طی مسیر است اما ایستاده است و سخن می گوید. درصحنه پایانی فیلم اسدی، پشت صحنه ای از آخرین فیلم پوراحمد -اتوبوس شب- را می بینیم. او باچهره ای درهم پشت به صحنه فیلمبرداری نشسته است و بیننده دیالوگی از فیلم را می شنود: ممنوع الصوت، ممنوع الکلام!
No comments:
Post a Comment