03 June 2007

سرشماری

وقتی در را باز کرد بوی بدی از داخل راهرو بیرون زد. پسرجوان که یک دستش به دماغش بود:
((اه اه ... نمی دونم کدوم یکی از این همسایه هاست، همیشه آشغالاشو تو راه پله ها می ذاره!!.... جانم، بفرمایید؟))
مامورسرشماری دفترش را بازکرد(( ببخشید گفتم بیاید پایین! شما گفتید چهار نفرهستید؟))
((بله))
(( این همسایه ی پایینی تون هرچی زنگ می زنم جواب نمی ده. خونه نیستند؟))
((نمی دونم، یه پیرمرد تنهاست بیشتر می ره خارج پیش بچه هاش!))
((الان اینجاست یا خارجه؟))
((نمی دونم والا یه سالی هست که ندیدمش!!))

3 comments:

Anonymous said...

sade nevisit ro doost daram. jaleb bood.

Anonymous said...

nesfe nafar az sarshomari kam shod ... kheili tarsnak bood haa, man aks parandeh haa ro bishtar doost daram

Anonymous said...

وبلاگ من مربوط به خبرهاي سينمايي است آن هم از نگاه يك خبرنگار .منون مي شوم كه سري هم به ما بزنيد